سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به یاد کیانا

.............تو جاودانی.............

و اکنون...........

در گیر و دار این گریز تنگ عقربه ها چنان تند قدم بر میدارند

که گویی زمان را از اندیشه ی خسته ی بشری دزدیده اند

ولی من هنوز پشت پنجره ام آرام و بی خروش

و به آدم هایی که چون ذره های نور

در فضای کوچه تکرار می شوند می نگرم!!!!!!!!!!!

به راستی که چه تند و بی پروا از کنار هم می گذرند

آری نگاه رهگذران فریاد می زند:

من بی تو مانده ام..................................

آنها نمی دانند که تو در پنجره  پنهانی..

من بی تو مانده ام...............ولی در عمق بی کسی........

.......تو در منی و جاودانه ای........



[ پنج شنبه 89/12/5 ] [ 10:40 صبح ] [ فریبا ] نظر