تقدیم به مریم..آنکه عشق را برای ائو تمام کردوتاوانش را خیانتی بی
باران بی بهانه می بارید .. آسمان بود که حریصانه ابر را در بر گرفته بود و پر بهانه زمین را نگاه می کرد..ابر حس گنگ آسمان را نفهمید!!1آسمان پنهانی زمین را می بوسید.. ابر در آغوش و بوسه بر لب زمین!!!!!!!!!!!!!!! هراسی پر از وحشت ابر را تنگ تر از آسمان در آغوش گرفت.. سردی آسمان ابر را تبدیل به بارانی شرورانه کرد..ناباورانه می بارید.. چه بی قرار و غمگین قطره ها بر دل زمین می نشستند..می خواست زمین را نابود کند اماایادش آمد که آسمان او خائن است نه زمین پست..دلش گرفته بود.. اما خواست زمین را هم دوست داشته باشد.. هر چه باشد همانی ست که آسمان--- حالا او را دوست دارد... ..بارید.. در سکوتی سخت بارید.. حالا چشم آدمها بود که رو به آسمان بالا آمده بود..تمام آسمان را پوشانید.. تا مبادا کسی آسمانش را نگاه کند... در ناباوری عشق آسمان و زمین هنوز می خواست آسمان مال او باشد..