تنهایی
l
آنقدر می ترسیدم از رفتنت که قالب کفشهایت را برای روز مبادا ساخته ام..
حالا که رفته ای و تمام روزهایم مباداست
نمی دانم چرا هر جا رد پایی پیدا می کنم به اندازه ی قالب کفشهای توست
یا من اشتباه می کنتم یا تو هر جایی شده ای.......؟؟!!!!!
[ یکشنبه 91/10/3 ] [ 9:48 عصر ] [ فریبا ]
نظر